حجت الاسلام سید علی موسوی
سه رکن اصلی تبلیغ
تبلیغ سه رکن اصلی دارد: پیام، مبلغ و مخاطب. مهترین رکن نیز پیام است. سوال این است که در تبلیغ پیام ما چه باید باشد؟ در واقع حرف حساب ما چیست؟ حرف های خوب و سخنان درست زیاد است. اما الان کدام را باید گفت؟ جواب این سوال منوط به پاسخ به این پرسش است که ما می خواهیم چه تاثیری بر مخاطب بگذاریم؟
پیام حتما باید یک نقطه ثقل داشته باشد. یعنی نباید پیام های متنوع و متکثر و بی ارتباط با هم به مخاطب عرضه شود. همه پیام ها باید در ارتباط منطقی با پیام اصلی که نقطه ثقل پیام است، عرضه شود. مسئله بعدی این است که وقتی شما نقطه ثقل را پیدا کردید بتوانید آن را غنی کنید. یعنی فقط یک پیام یک خطی نباشد و ذیل آن یک خط پیام تفصیل یابد.
حضرت امام خیلی کارها می توانست انجام دهد. می توانست کاری شبیه کاری که فرهنگستان علوم اسلامی انجام می دهد انجام دهد. می توانست به تحول در حوزه علمیه بپردازد و یا خیلی مسائل دیگر. اما امام روی یک نقطه تمرکز می کند: شاه باید برود. این مبنای فعالیت های امام قرار می گیرد و سایر مسائل را ذیل این مسئله حل می کند.
نقطه ثقل پیام ما چیست؟
نقطه ثقل پیام ما به مخاطبین مان در دنیا چیست؟ سخن انقلاب اسلامی برای دنیا چیست؟
یک روزی مبارزه با شرق و غرب و بخصوص غرب نقطه ثقل پیام بعضی از انقلابیون ما بود. وقتی ما افتادیم در فضای مبارزه با غرب و امپریالیسم، دیگر فقط ما نیستیم که این حرف ها را می زنیم، بلکه چپ ها هم همین حرف ها را می زنند. از ما چریک تر و انقلابی تر چگوارا و فیدل کاسترو بودند. وقتی نقطه ثقل پیام شد مبارزه با امپریالیسم، ما در ادبیات چپ گرفتار می شویم و حرف جدیدی نداریم. نقطه ثقل پیام حرکت های آزادی بخش ابتدای انقلاب مبارزه با امپریالیسم بود. این حرف ها نو نیست، حرف نوی ما برای دنیا چیست؟
بیاییم داخل جهان اسلام. حرف و پیام ما برای جهان اسلام چیست؟ مثلا می توانیم بگوییم مبارزه انقلابی بر مبنای اصول اسلام. می خواهیم برگردیم به همان اصول اساسی اسلام و پیامبر اکرم «ص». یا اینکه می خواهیم یک ساختار حکومتی بر مبنای اسلام تشکیل بدهیم و با دنیای غرب مبارزه کنیم.
سوال اساسی من این است که این پیام واقعا پیام ماست یا اینکه این پیام نسخه بدل زیاد دارد؟ مثلا در مصر مردم تشنه این حرف ها هستند؟! سلفی های جهادی همین الان دارند این حرف ها را می زنند. ما اولین کسانی نیستیم که این حرف ها را می زنیم. قبل از ما در خود مصر امثال سیدقطب این حرف ها را زده اند. اصلا ما هم این حرف ها را از آنها یاد گرفتیم.
پس سوال را دوباره می پرسم. حرف نوی ما برای جهان اسلام چیست؟ ما در فضایی هستیم که نمی دانیم حرف حساب مان چیست!
در عصر مرگ آرمان به سر می بریم
امروز در غرب در عصر مرگ آرمان به سر می بریم و فردگرایی به تمام معنا بر زندگی مردم حاکم شده است. متاسفانه در دنیای اسلام هم این مسئله رواج دارد. شعارهای چپ دیگر جذابیت ندارد.
الان انسان ها به مرزی رسیدند که پوچی و تهی را به چشم می بینند. قبلا برای خودشان آرزوها و آرمان هایی تصویر می کردند و امید داشتند که به آن برسند، اما امروز آن آرزوها کاملا فروریخته است. تا دیروز چپ ها ما را ریز می دیدند! اما الان اینطور نیست. الان همه ناداری عمیق خود را می بینند.
امروز سوسیالیست های دنیا واقعا سرخورده اند. باید با آن ها برخورد داشته باشید تا متوجه این موضوع بشوید. آنها دیدند که کسانی که شعار مبارزه می دادند وقتی به قدرت رسیدند، به راحتی هرچه تمام تر تمام آن آرمان ها را فراموش کردند و به فکر آبادانی دنیای خودشان افتادند.
پیام اصلی انقلاب چه بود؟
و پیام اصلی انقلاب همین بود. پیام اصلی انقلاب نه مبارزه با استکبار، نه حمایت از مستعضفین، نه رفتن شاه، نه ولایت فقیه و نه حکومت اسلامی که «قیام لله» بود. و اگر این «لله» را بگیریم همه پیام ها ذیل آن معنا پیدا می کند. اصل مساله همین است: توحید، اخلاص، ایثار. «به خاطر خدا» کار کردن. یک حس مملو از عواطف معنوی. این حسن مملو از عواطف معنوی در شیعه موج می زند و نیاز نیست که از جای دیگر اخذ کنیم. این آن چیزی است که در غرب و حتی در جهان اسلام وجود ندارد. اعتماد به قدرت الهی و اعتماد به وعده الهی که قلب را تسخیر می کند، نقطه ثقل پیام انقلاب اسلامی است. این سرمایه ها و گنج های ناب خود را فراموش نکنیم و به عروسک های بزک کرده جهان غرب و دیگران دل خوش نکنیم! نقطه ثقل پیام تشیع معنویت عمیق آن است که قدرت عظیم انقلابی می سازد. این معنویت را هیچ کس غیر از شیعه ندارد. در جاهای دیگر اخلاق هست ولی معنویت نیست. شیفتگی بی انتها به خداوند و ائمه اطهار چیزی نیست که در جای دیگر بشود پیدایش کرد.
همه چیز برای انتقال پیام آماده است
امروز دنیای غرب واقعا آماده پذیرش این پیام است. مخاطب ما امروز به این پیام احساس نیاز می کند. مزیت نسبی ما دقیقا نقطه ثقل توانمندی ماست. یعنی همه چیز آماده است. در جهان اسلام هم امروز فضا در حوزه عرفان خیلی آماده تر از آن چیزی است که ما فکرش را می کنیم.
بحران امروز غرب بحران اقتصادی یا سیاسی نیست. بحران اصلی بحران معنویت است. به همین خاطر عرفان های نوظهور را رواج می دهند تا بتوانند عرفانی را مستقر کنند که حافظ مدرنیته باشد. ولی نمی دانند که موج به سمت دیگری دارد می رود و زمینه برای ظهور و تجلی اسما و صفات قهری خداوند مهیا می شود. آنها با عرفانهای نوظهور نمی توانند مشکل را حل کنند بلکه عطش به معنویت را می افزایند.
احساس نیاز معنوی در جهان اسلام نیز شعله ور شده است. معنویت عمیق عرفانی دارایی ویژه و منحصر به فرد ماست که با استفاده از آن در همه جا حرف برای گفتن داریم.